|
اسم الکتاب: ياد معاد
المؤلف: جوادی آملی، عبدالله
الجزء: ۱
الصفحة: ۱۳۸
كسر دارد . بعد در كتاب اقبال اش مى گويد كه تعجب نكنيد , يك مشت خاك وقتى شد انسان و خدا را شناخت , خدا كه بالاتر از ليلة القدر است , چطور انسان خدا را مى شناسد و ليلة القدر را نمى شناسد ؟ چطور انسان خدا را مى شناسد و اين گونه از امور كه آفريده خداست اينها را نمى شناسد . او مى گويد شنيدن خطاب( يا ايهاالذين آمنوا) جشن دارد و من به شكرانه اين كه بالغ شدم و مشمول اين خطابها شدم , جشن مى گيرم . سخن صدرالمتألهين در تفسير معروفش مى گويد : هرگز اهل زمين ترقى نمى كنند , آن كس كه وابسته به خاك مى باشد , آن كس كه تمام تلاش و كوشش اش اين است كه از خاك چيزى در بياورد و بهره خاكى ببرد , او هرگز رشد نمى كند . يك انسانى كه جانش به خاك دوخته است , تلاش اش اين است كه از خاك در بياورد و روى خاك را مزين كند و سپس با دست تهى برگردد . به تعبير اين حكيم بزرگ در تفسيرش كه مى فرمايد : چنين انسانى همانند درخت است و درخت هرگز ترقى نمى كند . آن چه كه از درخت بالا مى آيد , فرع درخت است نه اصل آن . اصل درخت كه سر و ريشه آن است در خاك فرو رفته است . درخت وقتى ترقى مى كند كه از حد نباتى بيرون آمده و در افق حيوانى و انسانى قرار گيرد و ديگر گرفتار زمين نباشد . آن چيزى كه چشمش در خاك است , سر و دهانش درون خاك |
|