|
اسم الکتاب: زندگانى پيامبر گرامى اسلام محمد مصطفي(ص)
المؤلف: مدرسى، سيد محمد تقى
الجزء: ۱
الصفحة: ۲۹
دوم اينكه مردى از كفار پُشت سر پيامبر به راه مىافتاد و بانگ برمىداشت كه او دروغگوست. بدينترتيب گفتار پيامبر به گوش مردم نمىرسيد و كسى به دعوتش پاسخ نمىگفت. تدبير كوته فكران كفار قريش با اين مخالفتها نتوانستند، از حركت اين رسالت و آوازه آن جلوگيرى كنند. بنابراين چاره ديگرى انديشيدند، تا شايد مردم را از گرايش به اسلام منع كنند. آنها نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمده به او گفتند: اى محمد! تو خدايان ما را ناسزا گفتى و عقلهاى ما را پوك خواندى و جماعت ما را پراكنده ساختى. اگر با چنين كارها در پى كسب ثروت هستى ما به تو ثروت مىدهيم؛ و اگر خواهان سيادت و بزرگى هستى تو را سيادت خواهيم داد و اگر بيمارى تو را درمان خواهيم كرد. امّا پيامبر در پاسخ فرمود: «هيچ كدام از اينها كه گفتيد در كار نيست. بلكه خداوند مرا به پيامبرى به سوى شما برانگيخته وكتابى نيز فرو فرستاده است. اگر آنچه را كه آوردهام بپذيريد، همان در دنيا و آخرت بهره شماست و اگر آن را نپذيريد من همچنان صبر مىكنم تا خداوند ميان ما داورى كند». ابوطالب... نگاهبان و پشتيبان كافران اين بار انديشه كردند كه اين درخت پاك را از بيخ ريشهكن |
|