|
اسم الکتاب: نمونه هاى ايثار حضرت مسلم(ع)
المؤلف: مدرسى، سيد محمد تقى
الجزء: ۱
الصفحة: ۱
مقدمه چاپ چهارم بسم اللَّه الرحمن الرحيم نفاق، تزوير وتوطئه بيشترين فضاى سياهتاريخ را بخود اختصاص داده. مطالعه تاريخ زندگى رادمردان، ما را به اين واعقيت آشنا مىسازد كه با توجه به شكاف فرهنگى كه بين پيشتازان و عامه مردم وجود دارد يكى از مهمترين عوامل است كه زرپرستان و تزويرگران، براى تحريف حقايق و واقعيتها از آن استفاده مىنمايند. وبر اين اساس پيامبر بزرگوار اسلام، با علم لدنى كه داشت، همواره نگران آينده امّت و خاندانش بود، و حتّى در مواردى براى انحراف پيروان دينش مىگريست. حضرت مسلم بن عقيل، اوّلين سفير امام حسين عليه السلام است كه بنا بر دعوت مردم كوفه، بمنظور تشريح ديدگاه امام حسين عليه السلام درباره حكومت آينده اسلامى به اين سرزمين سفر كرد. امّا از آنجا كه زر و تزوير هميشه باعث تحكيم سلطه زور مىگردد، اين بار نيز ديرى نپاييد كه زر و زور عبيداللَّه بن زياد، سفير امام حسين عليه السلام مسلم بنن عقيل را به دام تزوير انداخت وتوطئهاى بر ضد نهضت حسينى قبل از وقوع حادثه كربلا با شهيد شدن اوّلين د سفير امام حسين عليه السلام يحقّق يافت. پس لزوم مطالعه زندگى پيامبر بزرگوار اسلام و ائمه معصومين عليهم السلام و خاندان نبوّت نه تنها ما را براى شناسايى اوضاع واحوال زندگى پيچيده معاصر يارى نموده، بلكه از توطئه و انحراف آن نيز جلوگيرى مىنمايد. از آنجايى كه كتاب حضرت مسلم عليه السلام با استقبال گسترده شيفتگان و عاشقان پيروان اهلبيت عليهم السلام مواجه شد. «انتشارات محبّان الحسين عليه السلام» افتخار چاپ چهارم سلسله «نمونههاى ايثار» كه كتاب حضرت مسلم بن عقيل چهارمين كتاب اين مجموعه ميباشد را دارد. اميد است بتوانيم گامى هر چند كوچك در راه شناساندن اهلبيت عليهم السلام ونهضت كربلا به دوستداران آن خاندان برداشته باشيم. انتشارات محبّان الحسين عليه السلام ه پيشگفتار مؤلف بسم اللَّه الرحمن الرحيم الحمد للَّهرب العالمين، وصلى اللَّه على محمد وآله الطاهرين، ولعنة اللَّه على ظالميهم اجمعين. خداوند حجتش را بر بندگانش تمام كرد تا فرد خطا كار نتواند راهى براى فرار و بى توجهى و سهل انگارى خويش نسبت به انجام تكاليف ايمانى و جهادى داشته باشد. از نشانههاى كامل بودن دين خداوند و اتمام حجت بر بندگانش اين است كه پيامبرانى فرستاد تا الگوهاى راستينى براى بشريت باشند. سپس براى بندگانش راهنما و خلفايى برگزيد تا پيشوايان و امامان آنها باشند و با اقتدا به راه و روش آنان در مسير زندگى چراغ فروزانى را قرار دهند تا دچار گمراهى نشوند. خداوند از آفريدگانش برخى را برگزيد تا شهدايى باشند كه در درجات بالايى پس از پيامبران و امامان قرار دارند و آنان و همانند انسانهاى ديگرند و تنها مبارزاتشان در راه خداوند است كه آنها را به اين درجه والا رسانيده و موجب امتيازشان گرديده است. آيا درست است برخى از مردمان كه قرار دادن پيامبر وائمه را براى خود به عنوان سرمشق و الگوهايى در زندگى دشوار مىبينند، اصحاب پيامبر و ياران ائمه را نيز به عنوان سرمشق در زندگى خود قلمداد نكنند و در امور زندگى همانند آنها عمل نكنند؟ به عنوان مثال چرا در زندگانى، حضرت ابا الفضل عليه السلام را الگويى براى خود قرار ندهيم؟ و يا چرا به حضرت على اكبر عليه السلام و يا حضرت قاسم پسر امام حسن عليهما السلام در مسير رسيدن به كمال نهايى اقتدا نكنيم و آنها را سرمشق خود قرار ندهيم؟ در اينجا از اولين كسيكه در راه عشق خويش به امام حسين عليه السلام به شهادت رسيد نام مىبرم. او كسى نيست مگر مسلم بن عقيل پيك و سفير امام حسين عليهما السلام. بايد از خود پرسيد كه چرا ما بوسيله راه و روش نورانى او از گمراهى رهايى نمىيابيم وراه خود را، در مسير هدايت او نمىپوئيم؟ در پاسخ به اين سؤال بود كه خداوند سبحان مرا در نگاشتن مطالبى در رابطه با چگونگى راه و روش زندگانى اين شهيد گرانقدر يارى نمود. همان شهيدى كه پيامبرا اكرم صلى الله عليه و آله- پس از به ز ياد آوردن وى- گريه كرد تا آنجا كه اشكهايش بر محاسن شريفش جارى گشت و فرمود: به خداوند شكايت مىكنم كه پس از من چه بر سر خاندانم خواهد آمد. هرچند كه زندگانى مسلم بن عقيل با شهادت پايان يافت ولى خون ازرشمندش تا كنون، مشعل هدايت و مبارزه را فروزان باقى گذارده و جهادگران بوسيله آن، راه خود را از بيراهه مىشناسند واين خون در رگهاى كسانيكه از دين خدا محافظت مىكنند جاريست. از خداوند خواهانم كه اين برگها را براى بنده و خواننده گرامى توشهاى براى روز حساب قرار دهد، و به ما توفيق اقتدا به مسلم بن عقيل را در راه جهاد با باطل ارزانى گرداند. سيد محمدتقى مدرسى 8/ رجب/ 1416 ه. ق شاهدى بر خفقان و سركوب حكومت بنىاميه زمانيكه وارد كوفه شد، آن را شهر ارواح پنداشت، سكوت مرگبارى بر آن ديار حكمفرما بود. تنها مأمورين نظامى در بازارهاى بهتعطيل درآمده، در حال گشتزنى بودند. ديرى از پرسهزنى وى در شهر كوفه نگذشته بود كه مأمورين او را دستگير كردند. - چه كسى هستى؟ چرا دستور آمادهباش امير كوفه را ناديده گرفتى؟ از شدت تعجب زبانش بازايستاد!! - چه آمادهباشى ... چه دستورى .. من مردى صحرانشين هستم. قبل از اينكه سخنش به پايان برسد يكى از سربازان سخن او را ناتمام گذاشته و فرياد زد: وقت گوش دادن به سخنانت را نداريم، بايد پيش امير رفته تا |
|