|
اسم الکتاب: ياس در آتش
المؤلف: سبحانی، جعفر
الجزء: ۱
الصفحة: ۲۱
اسلامى و از بين بردن پيشواى دينى يعنى پيامبر اكرم بود. آنان پيوسته بر اين بودند كه مسلمانان را در محاصره قرار داده و آنها را به شكست وادارند. تا اينكه پيامبر به سرچشمه انوار افلاك بر پريد و در جوار حضرت دوست آرميد. و شگفت آن بود كه زمانى كه على مشغول تجهيز و تدفين پيامبر بود، ابو سفيان دست پيش آورد تا با على بيعت كند و گفت: «به خدا سوگند تارى گرد و غبارى مى بينم كه جز خون نمى تواند فرونشاندش. اى فرزندان عبد مناف! ابوبكر را چه كار به كار شما؟ كجايند ستم رسيدگان، كجايند ظلم شدگان، على و عباس. و سپس افزود: ابو الحسن دست بگشاى تا با تو بيعت نمايم. على دست رد بر سينه او زد و او را از خود راند و فرمود: به خداى سوگند تو هدفى جز فتنه و شرّ ندارى. به خدا سوگند تو در طولانى مدت دشمن اسلام بوده اى و در پى ايجاد بلوايى مرا به نصيحت تو نيازى نيست.[1] على از اندرون ناپاك و پليد ابوسفيان نيك آگاه بود. ومى دانست كه او و پيروان منافقش در پى شكست اسلامند و هر آن منتظر به دست آوردن فرصتى تا درخت نوپاى اسلام را از ريشه قطع نمايند. حزب منافقين كه خداوند سبحان در لابه لاى خيلى از آيات [1] تاريخ طبرى: 2 / 449 ـ حوادث سال 11 هجرى .
|
|