|
اسم الکتاب: « اسم مستأثر» در وصيت امام و زعيم اكبر
المؤلف: حمدى گيلانى، محمد
الجزء: ۱
الصفحة: ۱۸
فِداكَ ما اقَلَّ هذا فَقالَ: يا سَديرُ ما اكثَرَ هذا ان ينسِبَهُ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ الىَ العِلمِ الَّذى اخبِرُكَ بِهِ يا سَديرُ، فَهَل وَجَدتَ فيما قَرَآت مِن كِتابِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ ايضاً: «قُلْ كَفى بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ،» قالَ: قُلتُ: قَد قرَاتُهُ جُعِلتُ فِداكَ قالَ: افَمَن عِندَهُ عِلمُ الكِتابِ كُلُّهُ ا فهَمُ ام مَن عِندَهُ عِلمُ الكِتابِ بَعضُهُ؟ قُلتُ: لا، بَل مَن عِندَهُ عِلمُ الكِتابِ كُلُّهُ قالَ: فَاومَا بِيَدِهِ الى صَدرِهِ، وَ قالَ: عِلمُ الكتابِ وَ اللهِ كُلُّهُ عِندَنا، عِلمُ الكِتابِ وَ اللهِ كُلُّهُ عِندَنا» [1] «مىگويد: من و ابوبصير و يحياى بزاز و داودبن كثير در مجلس امام صادق بوديم كه آنحضرت با حالت غضب بر ما وارد گرديد و وقتى كه نشستند، فرمودند: تعجب مىكنم از مردمانى كه مىپندارند ما غيب مىدانيم، جز خداى تعالى كسى علم غيب نمىداند، من قصد كردم كه كنيزم را ادب كنم و او فرار كرد در يكى از اطاقها پنهان شد، و من ندانستم كه در كداميك از اطاقها پنهان شده است. سدير مى گويد: چون آن جناب برخاست و به اندرون منزل رفت، من و ابوبصير و مسير بر او داخل شديم و عرض كرديم: فدايتان گرديم، درباره كنيزت شنيديم، چنين و چنان مىفرموديد؟ و حال آنكه ما مى دانيم كه علمى بسيار داريد و ما شما را بعلم غيب نسبت نمىدهيم، فرمودند: يا سدير قرآن خواندهاى؟ عرض كردم: بلى، فرمودند: آيا در قرآن اين آيه را يافتهاى؟: «آن كسى كه علمى از كتاب داشت گفت من پيش از آن كه چشم برهم بزنى آن را (تخت بلقيس را) برايت مىآورم». سوره نمل، آيه 41 عرض كردم: بلى، فرمودند: آن مرد صاحب اين علم را شناختى؟ و مى دانى از علم كتاب چه مقدارى نزد او بوده؟ عرض كردم: شما بمن خبر دهيد. فرمودند: باندازه قطرهاى از آب در درياى اخضر، نسبت آن بعلم كتاب چقدر خواهد بود؟ عرض كردم: فدايتان، بسيار كم، فرمودند: فرمود: اين كه خداوند عزوجل آن مرد را به (داشتن) علمى كه تو را از آن خبر مىكنم نسبت دهد، بسيار است (هر چند [1] اصول كافى، جلد 1، ص 257، حديث 3. |
|