|
اسم الکتاب: زندگانى پيامبر گرامى اسلام محمد مصطفي(ص)
المؤلف: مدرسى، سيد محمد تقى
الجزء: ۱
الصفحة: ۳۰
كنند و شخص پيامبر را از پاى درآورند. امّا پيامبر تكيهگاهى نيرومند داشت كه كفار نمىتوانستند از پس او برآيند. اين تكيهگاه عمو و ياورش ابوطالب، رئيس قريش و بزرگ بنى هاشم بود. بنابراين، آنان در گام اول خواستند ابوطالب را بفريبند به وى گفتند: «ما يكى از فرزندان زيباى خود را به تو مىدهيم و محمد را از تو مىگيريم و مىكشيم»! ابوطالب پاسخ داد: شما به انصاف معامله نمىكنيد. من فرزند شما را بگيرم و آب و خوراكش دهم و شما فرزند مرا بگيريد و بكشيد؟! كافران گفتند: برادر زادهات به خدايان ما دشنام مىگويد، بر دين ما عيب مىگيرد، عقلهاى ما را پوك مىخواند و پدران ما را به گمراهى متهم مىكند. يا تو او را از اين كارها بازدار و يا آن كه خودت را كنار بكش و بگذار تا ما او را از اين كار بازداريم. امّا ابوطالب كه در راستى گفتار برادرزادهاش و پيامبرى كه به سوى او برانگيخته شده بود، ترديد نداشت گفتار آنان را رد كرد و هيچ يك از پيشنهادهاى آنان را نپذيرفت و خطاب به پيامبر فرمود: مردم را به سوى پروردگارت فراخوان و بدان كه من هرگز از يارى تو دست برنمىدارم. محاصره وقتى قريش ديد كه ابوطالب از يارى پيامبر دست بردار نيست نقشه |
|