|
اسم الکتاب: يس اسماى حسناى الهى
المؤلف: مدرسى، سيد محمد تقى
الجزء: ۱
الصفحة: ۴۴
اگر مقصود قرآن اشراف بودند، با تعبير خاص از ايشان ياد مىشد؛ چنان كه در برخى از آيات از تعبير «مَلأ» استفاده شده است. مىبينيم كه در اينجا با كلمهى «اكثر» سروكار داريم. بىشك مقصود از اين واژه، اكثريت قومى هستند كه پيامبر صلى الله عليه و آله براى انذار آنان مبعوث شده است. اساساً اين جواب به منزلهى اختصاص بعثتِ پيامبر بر اشراف قريش است. در حالى كه پيامبر گرامى اسلام، اگر قائل نباشيم كه براى انذار كلّ بشر در آن روز مبعوث شده است، حداقل براى انذار «همهى عربها» به پيامبرى برانگيخته شدهاند. ايمان سست! شايد بتوان جواب ديگرى به اين اشكال داد و گفت: سورهى (يس)، قلب قرآن است و هنگامى كه بحث از ايمان مىكند، ايمانى بِسان ايمان پيامبر صلى الله عليه و آله را مدّنظر دارد؛ نه ايمان سست اعرابى كه بعد از رحلت پيامبر همگى، آن را از دست بدهند. با اين معيار اگر بخواهيم عربها را بسنجيم، آيهى شريفه «لَقَد حَقَّ القَوْلُ عَلَى اكثرهِم» نه تنها اكثريّت عربها كه اكثريّت بشر را كه نمىتوانند به حدّ اعلاى ايمان برسند، شامل مىشود. در سورهاى كه قلب قرآن است، اساساً بحث در بارهى ولايت و امامت و عهدى است كه خداوند در عالم ذر و ميثاق از بشريّت گرفته است. در جايى از اين سوره مىخوانيم: «أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَنْ لَاتَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ». آيا با شما عهد نكردم اى فرزندان آدم كه شيطان را نپرستيد، كه او براى شما دشمن آشكارى است. مقصود از شيطان در اين آيه، صِرف شياطين جن نيست؛ بلكه شياطين
| ||||
نام کتاب : يس اسماى حسناى الهى نویسنده : مدرسى، سيد محمد تقى جلد : 1 صفحه : 44 | ||||
|
|