|
اسم الکتاب: موسوعة الإمام الخميني ۴۶ (شرح چهل حديث( اربعين حديث))
المؤلف: الخميني، السيد روح الله
الجزء: ۱
الصفحة: ۱۰۲
فشار به اهل خود مىآورد. در وصفش شنيدى فرموده صادق مصدَّق جبرئيل امين را. قرآن خدا و اخبار انبيا پُر است از وصف آن. و اما ارتباط آتش جهنم و التصاق آن به بدن در اين عالم شبيه ندارد. جميع آتشهاى اين عالم اگر به انسان احاطه كند بيش از احاطه به سطوح نكند، ولى آتش جهنم به ظاهر و باطن و به خود مدارك و متعلقات آنها يك نحو احاطه دارد. آن آتش است كه قلب و روح و قوا را مىسوزاند و با آنها يك نحو اتحاد پيدا مىكند كه در اين عالَم بىنظير است. پس، معلوم شد كه موجبات عذاب در اين عالَم به هيچ وجه فراهم نيست: نه مواد اينجا لايق قبول، و نه فاعل حرارت تامّ الفاعلية، و نه ادراك تام است. آتشى كه جهنم از نفس او بسوزد ما ادراك آن را و تصور آن را نمىتوانيم بكنيم، مگر آنكه خداى نخواسته جزو متكبران گرديم و اين خُلق زشت ناهنجار را اصلاح نكرده از اين عالم منتقل شويم و بالمعاينه آن را ببينيم. فَلَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرِينَ [1]. فصل در بيان بعضى از موجبات كبر است بدانكه از موجبات تكبّر كردن، به واسطه آن امورى كه ذكر شد، يكى كوچكى دِماغ و ضعف قابليت و پستى و كمحوصلگى است؛ و بالجمله چون ظرفيتش كم است، به مجرد آنكه يك كمالى در خود مىبيند و يك امتيازى در خود مشاهده مىكند گمان مىكند داراى مقام و مرتبهاى است؛ با آنكه اگر با نظر اعتبار و انصاف نظر كند، به هر رشتهاى كه وارد است و به هر كمالى كه متصف است، مىفهمد كه آنچه را كه كمال گمان كرده و به آن افتخار و تكبّر نموده، يا اصلًا كمال نبوده، يا اگر بوده در مقابل كمالات ديگران قدر قابلى نداشته، و بيچاره صورت خود را به سيلى سرخ كرده و اسْتَسْمَنَ ذا وَرَم [2]، مثلًا عارفى كه به واسطه عرفان خود به سايرين به چشم حقارت [1] «براستى چه بد است جايگاه خودپسندان». (النحل (16): 29) [2] «ورم كرده را فربه پنداشت». (تاج العروس، ج 9، ص 241، ماده «سمن»؛ المنجد، فرائد الأدب، ص 992) |
|